از وقتی کرونا شروع شد حتی یک توریست و گردشگر ندیده بودم. اما حالا چند وقتی است که دوباره میبینمشان. محل های رفت و آمد و عبور و مرور معمولی و روز مره ام به گونه ایست که میشود آنها را دید. اول کمتر بودند. تک تک و گاهی هم زوجهای جوان. اما حالا گروه و گروه و دسته دسته این طرف و آن طرف میروند. چینی ها اما استثنا بودند. همان در اوج فراز و فرود کرونا هم بودند. بیشتر شرکای کاری و تجاری ایران. مربی یوگا میگفت هر وقت آنها را میبیند با غیض به ایشان میگوید ...go home. خیلی جدی به ما هم توصیه میکرد که حتما این کار را بکنیم.
به هر حال بازگشت دوباره گردشگرها مایه خوشحالیست اما نه اندازه غم و افسوس آنهایی که دارند مهاجرت میکنند و میروند.
چند وقت پیش در تلویزیون با آقای رو حانی 43 سالهای مصاحبه میکردند. گفت که نه تا فرزند دارد و سه تای اول هم رفتهاند خانه بخت و کلا هم از همه چیز رضایت داشت و میگفت که امن و امان است که حتما هم هست. از حضرت علی روایت شده که اگر فقر از در داخل شود دین و ایمان از پنجره بیرون خواهد رفت.
بقیه آنهایی هم که در آن مصاحبه حرف زدند. 5 یا 6 بچه داشتندو بعد هم رفتند سراغ وزرا و وکلا . یکی ازآقایان وزیر که پاسخ داد دو بچه دارم، مصاحبه گر آن چنان چرایی پرسید که انگار ارث پدرش را طلب دارد. وزیر بیچاره از خجالت ندانست چه پاسخ بدهد.
خیلی ها دارند میروند. اما خیلی ها هم که ماندهاند قصد فرزند آوری ندارند. حتی آنهایی که امکاناتش را دارند. گاهی به نظر میرسد این سختی و تنگی معیشتی که بر جامعه میگذرد. عمدی و ساختگی ست. تصور کنید بیست سی سال دیگر اگر زنده باشیم در خیابان که راه میرویم با چه شمایلی از آدمها مواجهه خواهیم شد.