آقای درخشنده یک انتشاراتی نامعروف دارد و البته خودش داستان نویس هم هست. قبل از کرونایی در جلسات نقد داستانهای شاگردانش شرکت میکردم. معتقد بود نقد داستان باید اول از همه تکنیکی باشد. توجه به زاویه دید، ساختار و پیرنگ، درونمایه و لحن و چه و چه .... . اما حالا که در یک جلسه نقد داستان در جایی دیگر شرکت کردم قدر صحبتها و مهارتهای ایشان را بیشتر می دانم. اینجا اکثر افراد به موضوع می پرداختند که البته اشکالی هم شاید نداشته باشد اما نقد که سلیقه ای نمیشود. مثلا اگر من در جلسه نقد کتاب باغ ملی آقای کوروش اسدی شرکت میکردم، زبان در دهان میگرفتم و چیزی نمی گفتم . اینکه من از این سبک نوشتن خوشم نیامده و متوجه ابهامات ان نشده ام که معنای نقد نمی دهد.
خلاصه که دلم برای دختر نویسنده سوخت. چقدر نوشته اش را کوبیدند. اگر چه که بی اشکال نبود و به انها هم پرداخته شد ولی یک جور دست کم گرفتن انچه که نوشته شده به دور از انصاف و بحث نقد بود. داستان کوتاه، برشی است از زندگی و هر موضوعی قابلیت روایت شدن دارد اگر چه که ما خوشمان نیامده باشد و اصلا انقدر دقت و تمرکز رویش نگذاشته باشیم تا که بفهمیمش. و البته من از دختر دفاع کردم و گفتم که نوشته اش حداقل برای من انچنان که بقیه میگویند نامفهوم نبوده و دلایلش را هم مطرح کردم.
اکر امکانش برایم پیش بیاید.باز در جلسات داستانخوانی شان شرکت خواهم کرد.ان شاالله.