خانم ص دعوتم کرد به جلسه نقد کتابش در موزه دفاع مقدس. کتابش هم تماما به جنگ میپردازد. هم جنگ نرم هم جنگ سخت. خانم ص شاگرد آقای د است. من و خانم ص قبلا تنشهایی را پشت سر گذاشته ایم. بیخود و بی جهت که چه عرض کنم... مشابه همان دو قطبی عجیبی که جامعه را برداشته و باعث و بانی اش ایشانند. رفتارهایی که گاهی دور از شان بود* و جالب اینجاست که ادعای مهندسی فرهنگی کردنشان گوش فلک را کر میکند. این اصطلاح مهندسی فرهنگی ،حال مرا بر هم میزند. ایشان معتقدند که هر چه هر کس هر جا مینویسد، باید برای ارشاد و راهنمایی دیگران باشد. یعنی دور از جان ذرهای فکر نمیکنند که شاید راه و نظرشان ایراداتی دارد. و اصلا شایدنویسنده ها دوست دارند ذهنیات خودشان را روی کاغذ بیاورند بدون ادعا.
حالا اما اندکی پفشان خوابیده .فقط اندکی وگرنه که هنوز دور دور ایشان است. هرچند شاید کمی فهمیده باشند به صرف نوع پوشش و یا عقیده ای که در قلب و ذهن آدمها قرار دارد نباید اینقدر نفرت پراکنی کنند. همیشه خانم ص را که میبینم یاد فیلم بازگشت به خانه ژانگ ییمو _ اگر اشتباه نکنم_ می افتم و آن آدمهایی که نشان کوچک شامل عکس مائو را گوشه یقه شان سنجاق میکنند.
در جلسه اش شرکت کردم. به هر حال هر جلسه ای چیزی دارد برای آموختن و البته خیلی دلم میخواهد یک روز به ایشان بگویم که جنگ جنگ است و جنگ بد است و اصلا چیز خوبی نیست حتی اگر فرشته هایی بال دار در آن به آسمان رفته باشند. به هر حال امیدوارم موفق و مؤید باشد.
*: یک نفر ناشناس با عکس پروفایل مائو بیاد توی تلگرام ،ادم تعجب نمیکنه؟ سوال نمیکنه شما کی هستی؟ نباید جواب مستقیم بگیره ؟