امروز برای انجام کاری ،ناگزیر در ساعت هفت و ربع صبح داخل مترو بودم. شاهد جمعیتی بودم که فقط مرا یاد قطارهای فیلمهای قدیمی هند میانداخت. این همه جمعیت همه جوان سوار بر قطارهایی که تند تند می آمدند و پر میشدند و میرفتند پی سرنوشتشان شگفت زده ام کرد. امیدوارم خدا مراقب همه شان باشد.
-------------------------------------------------------------------
در هفته گذشته پیکر شهید آورده اند داخل مدرسه دخترم و در حیاط چرخانده اند. دومین بار است که این کار را میکنند . پناه بر خدا این دیگر چه نمایشی ست ؟...
----------------------------------------------------------------------
مربی یوگا را بسیار بسیار دوست می دارم از آن آدمهایی است که اگر خدای ناکرده،خدای ناکرده یک روز نباشد. جایش در روی زمین خالی خواهد ماند. یک حفره کوچک تو خالی به زندگی شاگردانش و شاید خیلی های دیگر که در زندگی اش هستند اضافه خواهد شد و برای همین از خدا می خواهم که عمر طولانی به او عطا کند و خدا را شکر که حسابی مراقب سلامتی اش است.
------------------------------------------------------------------------
نمیدانم همه اینگونه اند یا من فقط اینگونه ام؟
با آنچه که میبینم... نه همه اینگونه نیستند. اینکه من نمیتوانم عزیز از دست رفته ام را فراموش کنم. مدام جلوی چشمانم است. میدانم در تصمیم های این اواخرم تاثیر داشته اما این را هم میدانم که به ان آگاهم. به آنچه که درونم میگذرد اِشراف دارم. افسرده نیستم . زندگی معمولی ام در جریان است. ولی برخی چیزها را نمیشود ندید و خود را به نفهمیدن زد
خدا عاقبت همه مان را به خیر کند.