میگویند دانایی با خرد تفاوت دارد. دانایی از مصدر دانستن است و از کتابها بیرون خواهد آمد. یعنی هر چه کتاب بیشتری خوانده شود و از یادگرفتنی ها یاد گرفته شود بر میزان دانش و دانایی ، افزوده میگردد. اما خرد متعلق به روح است و بسان سرزدن آفتاب از افق مشرق . آهسته آهسته از زندگی نتیجه میشود و بر جان و روح آدمی مینشیند. آدمهای خردمند خواسته یا نا خواسته بر دیگران تاثیر میگذارند و میتوانند از خردی که وجودشان را در بر گرفته به دیگران سود برسانند.
درست مثل آلوین استریت داستان استریت دیوید لینچ. این هم از آن فیلمهای محبوب و خاص من است. چند روز پیش شبکه نمایش آن را پخش میکرد و لی چنان برخی دیالوگهای آن را تغییر داده بودند که غیر قابل تحمل شد و برای همین من تلویزیون را خاموش کردم و فیلم خودم را گذاشتم و به تماشا ادامه دادم.
آلوین استریت 80 ساله که پاهایش درد میکند و مشکل دارد و نمیتواند رانندگی کندتصمیم میگیرد مسافت طولانی از یک ایالت تا ایالتی دیگر در آمریکا را با ماشین کوچک چمنزنیاش طی کند و به ملاقات برادری برود که ده سال است با یکدیگر قهر هستند. نتیجه این تصمیم میشود فیلم جادهای آرامی که در آن برخورد آدمها با یکدیگر بسیار دوست داشتنی است.
پی نوشت: عنوان پست مربوط است به آنچه که در بین دو برادر میگذشته . آنها در کودکی شبها در حیاط میخوابیده اند و به آسمان نگاه میکردهاند و درباره ستاره ها با هم حرف میزدند و حالا آلوین برای تکرار دوباره چنین خاطره ای مشقت این سفر را به جان میخرد.