چهارشنبه 5 بهمن

دو روز پیش رفتم دیدن عمه که بسیار بیمار است. از نظر چهره  خیلی عوض شده اما آرامش عجیبی داشت. از نظر دکترها امیدی به بهبودش نیست. برای  تنها دخترش بسیار سخت است و سخت هم  خواهد بود. امیدوارم همه بیماران شفا پیدا کنند.

--------------------------------------------------------

 مادر هم دچار مشکل شده بود. چقدر سلامتی، مهم است و با ارزش . اگر حتی یک تار موی آدم مشکل دار شود همه جان آدمی بند آن خواهد شد. 

 گوش میانی مادر باعث دردسر شده بود. درد‌سری که اگر‌چه خطرناک نیست اما بسیار آزار دهنده است . درد و سرگیجه سخت  رهایش نمیکرد و تنها درمانش سکون است و سکوت. به او هم سر زدم. امیدوارم بهتر شود.

--------------------------------------------------------

 آقای قاف که خانه باشد تلویزیون روی شبکه های خبر خواهد بود. پریشب ناگهان بر صفحه تلویزیون چهره مردی آشنا توجهم را جلب کرد که صحبت میکرد. یادم آمد... دکتر علیرضا اشرفی. زیر نویس تلویزیون  عبارت بود از مرحوم پرفسور علیرضا اشرفی. شوکه شده بودم. 

در اواخر دهه هفتاد یک سال در دانشگاه کاشان ،ارشد ریاضی خواندم و ایشان  استادم بود. جالب اینجاست که همین چند روز قبلش هنگام بحث و گفتگو پیرامون درس و دانشگاه با پسرم  از ایشان خاطره‌ای نقل کردم.

من آن دوره ارشد را هرگز تمام نکردم. اگرچه که نصف واحدهایش پاس شده بود . به قول معروف، آدمها باید در سفر غیر از تغییر مکان ،‌تغییر زمان هم بدهند و من در آن دوره کاشان،  فقط تغییر مکان داده بودم و به گمانم از ضعفم بود که توانایی ادامه دادن  نداشتم .

 داشتم با پسرم گفتگو میکردم. اینکه هرکسی تا جایی توانایی  ادامه دادن دارد.درس و تحصیل را میگفتم. در کاشان هم درس گروه متناهی را با دکتر اشرفی داشتم. انسان بسیار بسیار درست و آرام و  شریفی بودند. اصلا درس نخوانده بودم. روزی که به دفترشان  رفتم  عصبانی بودند و محکم گفتند من چه نمره ای برای شما باید رد کنم؟  پاسخ دادم  بدترین نمره ای که میشود به یک دانشجوی درس نخوان داد. و ایشان با شنیدن این حرف چنان خنده ای کرد که صدایش هنوز هم در گوشم است. به گمانم همیشه با خواهش و التماس دانشجو برای نمره مواجه بودند. بعدش اضافه کردم که متاسفانه من با این شهر نتوانستم کنار بیایم و خداحافظی کرده و رفتم برای انصراف. 

 سالها از آ ن روز گذشته و من شاید برای اولین بار این خاطره را برای پسرم تعریف کردم و بعدش هم که متوجه شدم  دکتر اشرفی در سانحه تصادف از دنیا رفته اند. متولد سال 1343 بودند و شاید حالا حالاها می توانستند مفید باشند در شیمی ریاضی که تخصص شان بود. یادشان گرامی و روحشان شاد.