پس از کلاس ورزش داخل رختکن در حال تعویض لباسهایمان هستیم که یکی از خانمها با ذوق میگوید بعد از بیست سال که از لیسانسش گذشته امسال ارشد شرکت کرده و قبول شده در رشته جغرافیا.
همه به او تبریک میگوییم. یکی از خانمها که با او صمیمی تر است میگوید: برای تو حالا چه فایدهای دارد؟ که چه الان بروی و درس بخوانی؟ و بعد اضافه میکند: عروس ما رفته لیسانس تربیت بدنی گرفته و به او هم میگویم خب که چه؟!
رو میکنم به او و با لحنی که اصلا برخورنده نباشد و بوی شوخی هم بدهد میگویم: ای خواهر شوهر... و این را انچنان کشدار میگویم که بقیه خندهشان میگیرد و بعد هم میگویم: اگر قرار باشد اینطوری فکر کنی پس اصلا زندگی آخرش، خب که چه؟ شما اگر برای این پاسخ داری من هم برای سوال شما پاسخ دارم. این خانم دارد برای خودش یک هدفگذاری انجام میدهد در چیزی که برایش خوب و مفید است و علاقه دارد این چه اشکالی دارد ؟ خیلی هم خوب است.
آن خانم اما لب هایش را کمی ور میچیند و میگوید : ولی به نظر من باز، خب که چه؟!