از فیه ما فیه

 ما را با آن  کس که اتصال باشد،

 دم به دم با وی در سخنیم.

در خموشی و غیبت و حضور

 بلکه در جنگ هم به همیم  و آمیخته‌ایم.

 اگر‌چه بر همدیگر مشت میزنیم،

 با وی در سخنیم و یگانه‌ایم و متصلیم.

 آن را مشت مبین. در آن مشت مویز باشد .

باور نمی‌کنی؟

بازکن تا ببینی.

چه جای مویز، چه جای دُر‌های عزیز...

---------------------------------------

 پی‌نوشت: خط آخر این نوشته خیلی وقت است که زمزمه زبانم است. هنگام کارهای خانه گاهی برای  خودم میخوانم  و بچه ها هم یادش گرفته ‌اند. بعضی وقتها هم دلم میخواست میشد  از جناب مولانا بپرسم  که احتمالا  پس از  خموشی و غیبت و حضور و جنگ دیگر چیزی  نیست .هست؟ شاید فقط شأنی از شئون نفس؟!