لطفا کتابهایم را نخوان

 (( بالاخره  چند ساله شدی، ای زن محترمی که جشن تولدت است؟ تا آنجا که من به خاطر می‌اورم ،‌تقریبا با قرن جلو میروی و خوشحالم که بتوانم روزی هفتاد و یکمین  سالروز تولدت  را به تو تبریک بگویم. در سن و سالی که به هر حال به چیزهایی دست یافته‌ای. )) 

                        تکه‌ای‌از نامه دوم فوریه 1871


 نامه های نیچه به مادرش که بیشتر به هنگام سالگرد تولدشان و همچنین فرارسیدن سال جدید بینشان رد و بدل میشده،‌ پر است از درد و دلهایی که یک فرزند میتواند با مادر داشته باشد و البته کمی بیشتر و سنگین تر از آن. پسر تا حدودی افکار و عقایدش را هم  در آنها مطرح میکرده . و البته نیچه  خواهری داشته که به صورت منفی در زندگی برادرش   بسیار تاثیر گذار بوده.

  ظاهرا  این خیلی غیر قابل فهم   بوده که هر چقدر فرزندت را یا برادر و خواهرت را بیشتر دوست داشته باشی بیشتر باید رها و آزاد قرارش بدهی در انتخاب.  و یا کمتر باید موجب چالش در زندگی ‌اش بشوی و حواست باشد که دوست داشتنی هایش را دوست بداری.