دیشب شبکه 9 ، مستندی نشان میداد پیرامون مطالعات و تحقیقات درباره زلزله احتمالی در تهران. در دهه هشتاد گروهی از ژاپن دعوت شده اند تا در مورد پیامد این اتفاق اظهار نظر کنند. در یک کلام آنچه از عمق اتفاق افتادن چنین فاجعه ای مطرح شد چهار ستون بدن آدم را می لرزاند. مخصوصا قسمت موشها. موشها چه خواهند کرد با اجساد و زخمی هایی که تحت هیچ عنوان راهی برای امداد رسانی به ایشان وجود نخواهد داشت؟!
این طور که از مستند بر می آمد، همه میدانند.... همه آگاهند... همه ی انها که مسئولند و باید بدانند و آگاه باشند. اما هیچ کس هیچ کاری نمی کند!!! و واقعا جای تاسف دارد. خوش باشند و مشغول به انچه که حسابی این روزها سرگرمش هستند.
یادم می اید چندین سال پیش به آقای قاف پیشنهاد کردم شهر زندگی مان را عوض کنیم._که البته میدانستم به هیچ عنوان از جانب او پذیرفته نخواهد شد- شغل ایشان قابل انتقال است و هر جور که نگاه میکردم و میکنم شرایط زندگی برایمان سالمتر میشد . حالا دیگر مطمئنم که هر کس بتواند از این شهر برود لطف بزرگی کرده اول به خودش و بعد به این شهر که درونش خودش را می سوزاند و بیرونش دیگران را.
و اینکه ما که کلا نتوانستیم در این بیست سال زندگی، خانه مان را حتی یک خیابان هم جا به جا کنیم چرایش بماند. اما من شجاعت آنهایی که مهاجرت میکنند و کشور و حتی قاره شان را عوض میکنند تحسین میکنم. در مورد بهتر شدن یا نشدن زندگی شان قضاوتی ندارم فقط جسارت و شجاعتشان را ستودنی میدانم. امیدوارم همه شان موفق باشند.
واین هوای آلوده... آلوده... آلوده... راه نفسمان را گرفته . خدایا چه وقت این هوا پاک خواهد شد؟ میدانم حتما خواهی گفت دستپخت خودتان است.
همه چیز تقصیر خودمان است. همه چیز. میدانم.