فوتبال

آدم فوتبالی‌ای  نیستم  اما در تمام عمرم از آن زمان که این ورزش را شناخته ام جام های جهانی را دنبال کرده ام. زمانی همراه بابا. زمانی با برادرم و حالا هم با فرزندانم. این فینال که دیروز  بین آرژانتین و فرانسه در قطر برگزار شد میتواند یکی از زیباترین بازی های فینال  به شمار بیاید. مبارک آرژانتین باشد این پیروزی و شادی.

خوشحالی هم باید از دل بجوشد

موقع بازی  فوتبال ایران و ولز از ته دل شور و اشتیاق داشتم. هم من و هم بچه ها. خدا رو شکر که ختم به خیر هم شد. بعد از بازی قرار بود من و دخترم برویم برای خرید. از در که بیرون رفتیم در محله مان چند تا ماشین بوق بوق زنان دیدیم که پرچم هم داشتند. این محل غالبا مذهبی هستند و ما در گذشته همچین چیزی را ندیده بودیم . بعد هم که به هفت حوض رسیدیم، نیمچه غوغایی برپا بود از مثلا شادی و هلهله. واقعیت این بود که از دل بر نمی خاستند. به نظر فرمایشی میرسید. آن همه پرچم کوچک وبزرگ و بپربپر هایی  که مصنوعی به نظر میرسید. شادی اگر خود جوش باشد سر راهش،  مثل گلوله برفی که قل قل بخورد بزرگ و بزرگ تر میشود. ما قبلا هم شادی هایی ورزشی دیده ایم. شاید برخی ندیده بودند.

 و با این همه برای تیم ایران و سر مربی فهیم و بزرگمردش، آرزوی موفقیت میکنم. 


پی نوشت: بازی را باختیم و این بار اولین بار بود که من در طول بازی نه ذره ای احساس داشتم  و نه اشتیاق.  تمام مدت به مادران و پدران  جوانهایی فکر میکردم  که در بازداشت  اند و تعدادشان اصلا هم کم نیست  و البته میدانم  در کل کشورم عزیزان داغدار هم کم نداریم. خدا به همه صبر دهد و خدا مراقب  همه‌ی جوانها باشد.