پنج تا فیلم کوتاه دیدم که دو تای آن را به گمانم هرگز فراموش نخواهم کرد. یکی فیلم کوتاه " چپ دست" و دیگری با عنوان " ویار"
در چپ دست زنی را میبینیم از قشر بی نهایت محروم که در کشتارگاه مرغ کار میکرد و در کارکردنهایش چه در خانه و چه در محل کار سعی میکرد از دست راستش استفاده نکند. مدام دست راستش را پشت کمرش قرار میداد. در کشتارگاه مرد تنومندی هم هست که دست راست ندارد. جایی در اواخر فیلم که میشد ماجرا را حدس زد چشمهایم را بستم. بینهایت تلخ تمام شد.
در ویار اما همه چیز طنز و شیرین است. با زن جوان بارداری مواجهیم که ناز ادایش خیلی خیلی زیاد است و البته این ناز و ادا خریدار هم دارد. همسرش و برادرش و پسر دایی اش هم حضور دارند و ظاهرا پدر دختر فوت شده و آن آقایان دور هم جمع شده اند تا خبر را به دختر بدهند. اتفاقاتی که خیلی هم زیاد و طولانی نیست حسابی خنده دار است و مخاطب را از ته دل می خنداند.
برای کارگردان های همه ی فیلمهای کوتاه آرزوی موفقیت میکنم.